دلم براي كسي تنگ است كه آفتاب صداقت را به ميهماني گلهاي باغ مي آورد و مهربانی هایش
را به بادم مي آورد و دست هاي سپيدش را به آب مي بخشيد
و شعرهاي خوشي چون پرنده ها ميخواند...
آرام اشک میریزم تا سکوت این خلوت عاشقانه نشکند.
در خلوت تنهایی ام برای دل خویش مینویسم ،
نوشته هایی که شاید یادگاری باشد از روزهایی که همدمی نبود مرا
تا سر بر شانه هایش گذارم و ناگفته هايم را برایش بازگویم

نظرات شما عزیزان: